یه دوستی دارم، داره طلاق میگیره. و خانواده سنتی و شهر سنتی، میگفت بخاطر فشار هایی که خود پدر و مادر و خانواده اش بش میارن احتمالش هست خودشو بکشه. ازدواجش کاملا زوری بود، قبلا شیرینی پسر عموشو خورده بود و وقتی با هزار بدبختی تونست بهمش بزنه، خانواده اش مجبورش کردن با این پسر عقد کنه، که اصلا هم سطح خودش نبود.
خوب ازدواج زوری بود، پسره ارو دوست نداشت، پسره هم سه سال تحمل کرد ولی آخر بهمش زد. من کشتم خودمو تا دوستم بهم نزنه. چون میدونستم خانواده اش چقدر عوضی هستن.
دوستم ترم آخر دانشگاش مونده، دانشجوی بهترین دانشگاه کشوره. دیروز پسره رفته برای جدایی حرف زده. و دوستمم خبری ازش نیست.
فقط امیدوارم زنده بمونه.
چجوری یه پدر و مادر با بچه خودشون اینکارو میکنن؟